تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فناوری
لینک : econews.ir/5x3107964
شناسه : 3107964
تاریخ :
پشت پرده زندگی بلاگرهای فضای مجازی اقتصاد ایران: خانه‌هایی مرتب، میزهایی با چیدمان‌های مفصل؛ همه آن چیزی است که اینفلوئنسرهای اینستاگرامی اقدام به نمایش آن می‌کنند اما پشت پرده این زندگی‌ها داستان‌های متفاوتی در جریان است.

به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران ، سیزده سال پیش گوشی‌های تلفن همراه جای خود را میان افراد جامعه باز کردند و از همان روزها اولیه با روی کار آمدن نرم افزارهای مختلف تبدیل به یک جعبه کوچک جادویی شدند که باید دل به آن می‌سپردیم تا راز درونش را کشف کنیم؛ از همان ابتدای ورود گوشی‌های هوشمند تلفن همراه بود که شبکه‌های اجتماعی، محلی برای ارتباط‌گیری میان دوستان و آشنایان شد اما رفته رفته با گسترش شبکه‌های اجتماعی مخاطب از همه جا بی خبر به یک‌باره خود را غرق شده در دریای خانه‌های تمیز و مرتب، زن و شوهرهای همیشه عاشق و در حال مسافرت، لوازم زندگی لاکچری، بچه‌هایی تمیز که هیچ گاه خانه را بهم نمی‌ریزند، چیدمان میزهایی که برای یک مهمانی چند نفره هم حتی به ندرت چیده می‌شوند پیدا کرد و آن لحظه بود که مخاطبی که تا دیروز در فضای اینستاگرام یک عکس شخصی از خودش یا لحظات و خاطرات به یادماندنی‌اش با متنی در میان دوستانش به اشتراک می‌گذاشت تبدیل به دنبال کننده بی هدفی شد که نه تنها از آن پیج‌ها چیزی عایدش نمی‌شود بلکه حسرت و افسردگی هم به مشکلاتش اضافه شد.

روزمره نویسان بی هدف که افسردگی را تزریق می‌کنند!
اینفلوئنسر، بلاگر، سوئیت هوم، بیوتی ها، خانوم و آقای فلان؛ نام‌هایی است که در سال‌های اخیر مانند قارچ سبز شده‌اند و سر از فضای اینستاگرام در آورده‌اند؛ کاربرانی که هر روز از لحظه‌ای که از خواب بیدار می‌شوند تا نیمه‌های شب عکس‌های رنگی زیبایی از خانه، زندگی، اعضای خانواده‌شان، خرید، آشپزی و غیره در حالت‌های مختلف منتشر می‌کنند. آنها بیشتر روزمره نویسان اینستاگرامی هستند که هر بار خلاصه فعالیت‌های چند وقت اخیرشان را با تمام جزئیات برای مخاطب تعریف می‌کنند؛ این افراد عمدتاً کارشان را از تعریف قصه آشنایی با همسرشان و خاطرات عاشقانه‌شان شروع می‌کنند، بعضی‌های دیگر از دوران بارداری شأن می‌گویند و به دنیا آمدن فرزندان و بعد از آن شیرین زبانی‌های کودکشان کارشان می‌گیرد، برخی دیگر اوایل زندگی مشترک اند و به دنبال تهیه جهیزه اند و مخاطبشان را به دنبال خود از این مغازه به آن مغازه و از این بنگاه به آن بنگاه می‌کشانند. این فعالان روزمره نویس به ظاهر بی سر و صدا کار می‌کنند اما آنقدر پرطرفدارند که می‌توان در میانشان پیج‌های یک میلیونی هم پیدا کرد؛ صفحاتی که به ظاهر بی سر و صدا هستند اما مثل یک سلبریتی ذهن‌های زیادی را به خودشان مشغول کردند و افسردگی‌های زیادی را هم به دنبال خود به ارمغان می‌آورند.

خوش به حال شما صفحات رنگی رنگی
با گسترش شبکه‌های اجتماعی خصوصاً اینستاگرام فعالیت در این پلتفرم فراتر از سرگرمی رفت و کاربران تلاش می‌کردند که هر روز تصویری بی نقص تر و شادتر از زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند صفحات رنگی رنگی هم به مرور زمان تبدیل به سلبریتی های اجتماعی شدند. آنها به خوبی می‌دانند چطور، چگونه و با چه تصویر و چه محتوایی از خودشان خواهان بیشتری پیدا می‌کنند؛ شهرت و محبوبیت اینفلوئنسرها به جایی رسیده است که اگر کامنت های یکی از این پیج ها را باز کنید شاهد پیام‌هایی از قبیل «خوش به حالت چه زندگی»، «ای کاش همسر من هم مثل شما بود»، «وای چه خونه تمیزی، چه همسر خوب و همراهی» اما کاربران نمی‌دانند که پشت پرده این عکس و ویدئوها چه می‌گذرد و همه چیز در قاب مربعی قرمز و بنفش رنگ اینستاگرام خلاصه نمی‌شود؛ کار بلاگرها و مخاطبانشان به جایی رسیده است که حتی برای تقویت مو و جلوگیری از ریزش آن و یا داشتن پوستی شاداب اقدام به تجویز قرص‌های مکمل خوراکی می‌کنند آن هم با این جملات «بچه ها چون توی دایرکت خیلی راجع به پوست و موهام سوال پرسیده بودید ترجیح دادم توی یک ویدئو به همه جواب بدم، من از مکمل فلان استفاده می‌کنم که خیلی کمیابه توی ایران و اصلش به سختی پیدا میشه» در نهایت چنین حرف‌هایی منجر به تبلیغ یک پیچ می‌شود که بلاگر مورد نظر اطمینان خاطر صد درصدی به مخاطبانش می‌دهد که اصل است و تنها این پیچ وارد کننده تخصصی این مکمل هاست؛ غافل از اینکه بسته به نیاز هر فرد با انجام آزمایشات متفاوت و به تشخیص پزشک باید مکمل‌های غذایی تجویز و استفاده شوند.‌

خوش به حال شما صفحات رنگی رنگی
با گسترش شبکه‌های اجتماعی خصوصاً اینستاگرام فعالیت در این پلتفرم فراتر از سرگرمی رفت و کاربران تلاش می‌کردند که هر روز تصویری بی نقص تر و شادتر از زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند صفحات رنگی رنگی هم به مرور زمان تبدیل به سلبریتی های اجتماعی شدند. آنها به خوبی می‌دانند چطور، چگونه و با چه تصویر و چه محتوایی از خودشان خواهان بیشتری پیدا می‌کنند؛ شهرت و محبوبیت اینفلوئنسرها به جایی رسیده است که اگر کامنت های یکی از این پیج ها را باز کنید شاهد پیام‌هایی از قبیل «خوش به حالت چه زندگی»، «ای کاش همسر من هم مثل شما بود»، «وای چه خونه تمیزی، چه همسر خوب و همراهی» اما کاربران نمی‌دانند که پشت پرده این عکس و ویدئوها چه می‌گذرد و همه چیز در قاب مربعی قرمز و بنفش رنگ اینستاگرام خلاصه نمی‌شود؛ کار بلاگرها و مخاطبانشان به جایی رسیده است که حتی برای تقویت مو و جلوگیری از ریزش آن و یا داشتن پوستی شاداب اقدام به تجویز قرص‌های مکمل خوراکی می‌کنند آن هم با این جملات «بچه ها چون توی دایرکت خیلی راجع به پوست و موهام سوال پرسیده بودید ترجیح دادم توی یک ویدئو به همه جواب بدم، من از مکمل فلان استفاده می‌کنم که خیلی کمیابه توی ایران و اصلش به سختی پیدا میشه» در نهایت چنین حرف‌هایی منجر به تبلیغ یک پیچ می‌شود که بلاگر مورد نظر اطمینان خاطر صد درصدی به مخاطبانش می‌دهد که اصل است و تنها این پیچ وارد کننده تخصصی این مکمل هاست؛ غافل از اینکه بسته به نیاز هر فرد با انجام آزمایشات متفاوت و به تشخیص پزشک باید مکمل‌های غذایی تجویز و استفاده شوند.‌

خوش به حال شما صفحات رنگی رنگی
با گسترش شبکه‌های اجتماعی خصوصاً اینستاگرام فعالیت در این پلتفرم فراتر از سرگرمی رفت و کاربران تلاش می‌کردند که هر روز تصویری بی نقص تر و شادتر از زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند صفحات رنگی رنگی هم به مرور زمان تبدیل به سلبریتی های اجتماعی شدند. آنها به خوبی می‌دانند چطور، چگونه و با چه تصویر و چه محتوایی از خودشان خواهان بیشتری پیدا می‌کنند؛ شهرت و محبوبیت اینفلوئنسرها به جایی رسیده است که اگر کامنت های یکی از این پیج ها را باز کنید شاهد پیام‌هایی از قبیل «خوش به حالت چه زندگی»، «ای کاش همسر من هم مثل شما بود»، «وای چه خونه تمیزی، چه همسر خوب و همراهی» اما کاربران نمی‌دانند که پشت پرده این عکس و ویدئوها چه می‌گذرد و همه چیز در قاب مربعی قرمز و بنفش رنگ اینستاگرام خلاصه نمی‌شود؛ کار بلاگرها و مخاطبانشان به جایی رسیده است که حتی برای تقویت مو و جلوگیری از ریزش آن و یا داشتن پوستی شاداب اقدام به تجویز قرص‌های مکمل خوراکی می‌کنند آن هم با این جملات «بچه ها چون توی دایرکت خیلی راجع به پوست و موهام سوال پرسیده بودید ترجیح دادم توی یک ویدئو به همه جواب بدم، من از مکمل فلان استفاده می‌کنم که خیلی کمیابه توی ایران و اصلش به سختی پیدا میشه» در نهایت چنین حرف‌هایی منجر به تبلیغ یک پیچ می‌شود که بلاگر مورد نظر اطمینان خاطر صد درصدی به مخاطبانش می‌دهد که اصل است و تنها این پیچ وارد کننده تخصصی این مکمل هاست؛ غافل از اینکه بسته به نیاز هر فرد با انجام آزمایشات متفاوت و به تشخیص پزشک باید مکمل‌های غذایی تجویز و استفاده شوند.‌

چه شد که این شد؟
از روزهایی که الکل و ژل ضدعفونی کننده در کیف‌ها جایی برای خود پیدا کردند و لبخندها پشت ماسک‌های رنگارنگ پنهان شدند متأسفانه بسیاری از کسب و کارها از تأثیرات مخرب ناشی از شیوع ویروس کرونا در امان نمانند و رو به ورشکستگی رفتند درست در چنین زمانی بود که بسیاری از افراد علی رغم میل باطنی شأن بیکار و خانه نشین شدند و در همین زمان بود که تعداد زیادی از این افراد به فکر کسب درآمد از راه بلاگری در اینستاگرام افتادند کاری که نیازمند تخصص، دانش و تحصیلات خاصی نبوده و نیست و تنها باید زندگی شخصی و خصوصی را فضای مجازی به نمایش گذاشت اما پاسخ به این سوال مهم است چه شد که این‌طور شد؟

چرا بعضی از ما به جایی رسیدیم که باید یک شخص عادی رو صرفاً برای بیان پیش پا افتاده و یا چالش‌های بسیار سطحی و مبتذل و برای دیدن زندگی معمولی اش دنبال کنیم؟ چه شد که روز به روز تعداد گزارشگرهای زندگی در اینستاگرام بیشتر شد؟ چه شد که هرکس یک گوشی تلفن همراه هوشمند در دست گرفت و شروع به تعریف جز به جز زندگی اش کرد و به واسطه این تعریف‌ها هر روز بیشتر از روز قبل پولدار شد؟ چه شد که پزشک و مخترع و مهندس ما که چندین سال زحمت کشیده است درس خوانده است کمتر از کسی که زندگی خصوصی اش را در اینستاگرام نمایش می‌دهد دیده می‌شود؟ و سوالی که از همه مهمتر است این است که چرا آنقدر میل به سرک کشیدن و نگاه کردن زندگی خصوصی دیگران برای ما لذت بخش است؟