تاملی در موضوع حجاب و هارمونی فرهنگ از بنیادها تا نمادها
اقتصاد ایران: برخلاف برخی که حجاب را نماد صرف میدانند و ایستادن پای این سنگر را یک هزینه اضافی و طرح شکست خورده قلمداد میکنند، باید اذعان کرد که این نماد در واقع یک برونداد معرفت شناختی و اپیستمولوژیک است و ریشه عمیقی در پایهها و رد پای وثیقی در چارچوبها دارد.
بهگزارش خبرگزاری تسنیم - علیرضا محمدلو، پژوهشگر علوم اجتماعی و مدرس رسانه
اگر فرهنگ را یک چهار ضلعی با مولفه پایهها، چارچوبها، سبکها و نمادها بدانیم و بخواهیم خیلی سریع از تطورات فرهنگی در کشور صحبت کنیم و از چالشهایی که حول فرهنگ دینی و مساله دینداری داشتهایم سخن بگوییم، به این ترتیب در فاز اول و دهه هفتاد با تهاجم جریان روشنفکری دگراندیش علیه پایه ها و بنیادهای فکری مواجه بودیم. تمرکز جریان ناتوی فرهنگی در دهه هشتاد با افزایش تب ماهواره و شبکههایی چون جم تی وی، فارسی وان و پخش سریالها و برنامههای تاک شو با موضوع یا مضمون ارتباط آزاد، از لایه بنیادهای فکری به سمت انهدام و به چالش کشیدن چارچوبهای اخلاقی و حریم خانواده تغییر وضعیت داد.
در دهه نود نیز با فراگیری شبکه های اجتماعی، به سمت تغییر شخصیت و هویت و سبک زندگی در جامعه ایرانی، میل روزافزونی پیدا کرد و در گام نهایی در تحولات فرهنگی نیز از ابتدای 1400 در کف خیابان و به پشتوانه همین اینستاگرام، سراغ مبارزه با نمادها و نشانه ها رفت و یقه حجاب و عفاف را به عنوان بارزترین نماد دینداری در جامعه گرفت.
با مرور چنین سیر تطوراتی که از ساحت پایهها شروع میشود و در ادامه به لایه چارچوبهایی همچون حیا و خانواده و غیرت و عدالت، ضربه قابل توجهی وارد میکند و سپس در فاز سبک زندگی و هویت و مصرف، بیرحمانه عمل کرده و بطور ویروسی و فراگیر، بخشهای زیادی از جامعه را مورد ابتلا قرار میدهد و در انتهای دومینوی تحولات فرهنگی نیز به نمادها و نشانهها (این بار البته با چاشنی خشونت و نه بصورت نرم و شناختی) هجوم میبرد، یک پروژه تمام عیار "تغییر راهبردی" و "مهندسی فرهنگی" با قدرت نرم و در بستر جنگ شناختی میتوان نامید. از زدن نرم پایهها تا زدودن توام با خشونت نمادها و کشاندن تقابل و مبارزه مدنی از لایه مطبوعات و کتابها و کرسیهای درسی و دانشگاهی به ساحت خانوادهها و سپس به کف خیابان، در واقع یک عملیات ترکیبی است که نیاز به تاملات راهبردی دارد.
برخلاف دیدگاه برخی که حجاب را یک نماد صرف میدانند و ایستادن پای این سنگر را یک هزینه اضافی و طرح شکست خورده قلمداد میکنند، باید اذعان داشت که این نماد در واقع یک برونداد معرفت شناختی و اپیستمولوژیک است و ریشه عمیقی در پایهها و رد پای وثیقی در چارچوبها دارد. در حوزه فرهنگ اگر بخواهیم از ساحت درونی سازی به لایه برونی سازی و عینیسازی فراگیر برسیم بایستی سرمایه نمادین داشته باشیم و بدون نماد و اسطوره، عمر و اعتبار فرهنگ حتی در لایههای معرفتی عمیق هم دیری نخواهد پایید. نمادها و اسطورهها و نشانهها و الگوها، عامل پایایی و بقای فرهنگ و انتقال یک تمدن محسوب میشوند.
از طرفی نیز ما قائل به اتصال واقعیتها به ارزشها هستیم و معتقدیم که چگونه زیستن، مبتنی بر چرای زیستن است و به عبارت دیگر چتر مبانی معرفتی را نمیتوان از سر زندگی کنار انداخت و بدون مبدا و معاد زیست و مبتلا به هویت سرگردان و فقدان معنا در زندگی شد. ظاهر و باطن زندگی را هم نمی توان از هم تفکیک کرد همانطور که سیر انفسی و ذهنی بدون سلوک عینی و امتداد عملی ابتر خواهد بود.
حذف یا تسامح نسبت به نمادهای دینداری در جامعه بخشی از توطئه تساهل در بنیادهای فکری است و همان پروژه تقابل یقین(باور صادق موجه) و تردید(شک گرایی و نسبیت) در معرفت شناسی، دو قطبی حجاب و بی حجابی در ساحت رفتار را دنبال می کند و نسبیت و سکولاریزم در اندیشه را با ابزار پروپاگاندا و شبکه های اجتماعی شتاب دهنده، در حوزه عمل و رفتار پیگیر است.
فرهنگ، یک پیکر واحد و یک روح منسجم است و همانطور که ماکس وبر، پروتستانتیزم را روح سرمایه داری معرفی میکند و همانگونه که مارکس، اقتصاد را زیربنا و روح تمدن میداند یا برخی چون ماکس وبر، منزلت و شان اجتماعی را اصل جهت دهنده به سایر ساحتهای فردی و اجتماعی قلمداد می کنند و تمدن غرب نیز یک سیستم یکپارچه از لیبرالیسم تا سرمایه داری و از صنعت فرهنگ و هالیوود تا مصرف و سبک زندگی است، همین هارمونی در دین نیز وجود دارد و احکام و اخلاق و عقایدش با هم در یک راستا تعریف شدهاند و که یک لایه در غیاب دیگری دچار افت و تنزل اثر خواهد شد و از جهت بقا نیز به خطر خواهد افتاد و شکل گیری فرق و نحلههای انحرافی را سبب خواهد شد.
همین جهت و اتصال و ارتباط در فرهنگ و جامعه دینی هم باید وجود داشته باشد و نبایستی فریب پوپولیسم نقاب دار در پوشش آزادیهای مدنی را خورد و زیر بار تفکیک الهیات از فرهنگ یا واقعیت از ارزش دیوید هیومی رفت. نمادهای جامعه، حافظ و ناقل و عامل بازتولید فرهنگ هستند و در فقدان نمودها، بودها نیز به قهقهرا خواهند رفت و مبانی و نتایج باهمدیگر معنای فرهنگی تولید می کند و بدون همدیگر جز کاریکاتوری بیش نخواهند بود و در همین راستا بایستی هنر و قانون و صنعت و رسانه و سکوهای رایج را برای درونی سازی و تعمیم و تعمیق فرهنگ به کار گرفت تا از لایه بنیادها تا عرصه نمادها با مانع و چالش کمتری مواجه شوند.
انتهای پیام/
ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه